عبارتند از:– اهمیت ندادن مسئولین قرآنی به استعدادهای نوجوانان ایرانی.
– نداشتن فضای تلاوت و مطرح شدن این استعدادها، که اگر این فضا وجود داشت و عزیزان ما میتوانستند اجراهای بسیار داشته و این فرمول بنده را در رسیدن به یک رکوع خاص خود، ( جذاب برای تقلید) دنبال کنند، خیلی از عزیزان ما در همان جوانی به سبکی نو می رسیدند.
– نابودی این استعدادها در مقوله ای بنام مسابقه
– توجه نداشتن به طنین های خاص و منحصر بفرد و جذاب که لازمه داشتن یک سبک جدید هستند.
– نبود انگیزش برای قاریان با استعداد ایرانی و در مقابل وجود انرژی های بسیار منفی در کشور از طرف مسئولین و فعالان در این عرصه.
– مشکل کردن هنر معنوی تلاوت برای ایرانیان با وضع قوانین و آیین نامه های سخت و عجیب و غریب.
– توجه نکردن مسئولین به معجزه الهی و استادی ذاتی نوجوانان با استعداد ایرانی در زمینه هنر معنوی تلاوت و نه تنها رشد ندادن ایشان بلکه نابودی شان در مسیر رسیدن به اوج در سنین جوانی؛
اصولا مسئولین ایرانی، استاد بودن را با موی سپید مترادف می دانند! برعکس مصری ها که کلاه قرمز شیخی و استادی را در سنین نوجوانی بر سر قاریان عصر طلایی خود گذاشتند.